برای دردی که در ذهنش رشد کرده و برای فیلم های مورد علاقه اش و تمام غربی هایی که به اندازه کافی دیده اند. برای ذهن خلاقی که شخصیت سزار از آن شکل گرفته است. اقدام هدفمند و مکرر چاقوی او نه تنها پهلوی برادران آب منگل را برید، بلکه دستور حزب حاکم را نیز برید. در 1 دسامبر 1980 فیلم سزار نمایش داده شد. مولن روژ، دایانا، رنگین کمان، ژاله، همای، اسکار، رکس، چرخ فلک، فیروزه، اورانوس، لیدو، پاسارگاد، شرق، شاهوند و نپتون.

در کنار قیصر، فیلم «دنیای آبی» (صابر رهبر) به عنوان ستاره کیمیایی اکران شده است. بهروز وثوقی. اکران خصوصی قیصر در پاییز 1948 خیلی چیزها را دوست نداشت و آینده سینمای فارسی آن را تصور نمی کرد. برای فیلمی که دارای فیلم های خنجر آور است، چندان از آشنایی فیلم های ایرانی بهره نمی برد و داستانش تلخ و صدایش است. فیلمی دور از سینمای اصلی و پرمخاطب آن زمان; سینمای حرفه ای و قهرمان که نه لبخند می زند و نه می رقصد و نه بی خیال می شود.

تقریبا هیچ کس از جوانان معتاد خوشش نمی آید و سزار بعد از مدتی تاخیر و سانسور چند روزی اکرانش را ادامه داد و بعد مثل خیلی از فیلم های دیگر فیلم فراموش نکنید که امکان پذیر نیست. هوای گرم اولین بینندگان امپراطور فیلم را در دسامبر 1948 نگه داشت و مطبوعات به میدان جنگ بین فیلم های تدافعی و معترضان تبدیل شدند. نبرد پرویزها (دوایی و نوری) با هوشنگ ها (کاووسی و طاهری) با آمدن ابراهیم گلستان، نجف دریابندری و فریدون هویدا به نبرد شیمیایی ختم شد.

برنده اصلی بینندگانی هستند که از تماشای ویدیو سیر نشوند و تمام دیالوگ های فیلم را حفظ کنند. قیصر اولین فیلم محبوب نیست، مهم ترین آنهاست. جایگاه بین مخاطب پایین شهر و فریدون هویدا که سال ها سینمای کایه دو را نقد می کرد، سزار شد. فقط پرمخاطب ترین فیلم ایرانی که تعریف کرد.

سرانجام «پس از 20 سال اعتصاب سیاه»، فیلمی که روشنفکران و انسان ها را زیر یک سقف گرد هم می آورد. فیلمی برآمده از دل سینمای اصلی؛ با همین مضمون.

جوان خرد پادشاهی را پرورش می دهد که مبارزات و کشمکش ها را با تماشاگران از هر طبقه ای به تصویر می کشد. دوربینی که در بازار نواب تردد می کند و قیصر، فرمان، اعظم، خندایی، کریم، رحیم و منصور آب منگل را در اجتماع امامزاده یحیی قاب می کند، داستانی گرم و جذاب از خیانت را روایت می کند که ملموس و در نهایت ملموس است. ایرانی. کیمیایی قهرمان کلاسیک خود (فرمان) را با دست خالی به سوی شرورهای شرور می فرستد تا تصویر شکست، شکست و بدبختی را در ارائه فیلمش تکمیل کند.

از زمانی که قهرمان جدید وارد ایستگاه قطار شد، دوربین ها تماشاگر نبودند بلکه تحسین کننده بودند. نظریه ای که از دید شاهنشاه به تماشاگر می گوید که امپراتور خیال پرداز نیست و نمی تواند قهرمان باشد یا سینمای فارسی شکاک، دوست عمومی است، کودک محلی و بستگانش که برای نافرمانی آمده اند. مصمم بود، پاشنه پا شکست و چاقویش را باز کرد “کلید را گم کرد.”

این فیلم با توجه به جذابیتی که سازندگانش از سینمای آمریکا، به ویژه ژانر وسترن و ارتباط عمیقش با فرهنگ ایرانی دارد، علاوه بر سرگرمی، سرگرمی هم دارد.از طریق خلق یک قهرمان جدید، تلخی و عصیان و عصیان او رخ نداد، بلکه از متن ملتهب کنش ناشی شد. خون گرمی که در قیصر جاری می شود، پشتوانه سینمای ایران است که دوران جدیدی را آغاز می کند. پادشاه وظیفه خود را برای تقسیم همه چیز قبل و بعد به پایان می رساند.

